۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

من کاری نکردم که رانده شوم، من آزادی را برگرداندم...


"...من در شانزدهم ديماه ١٣٥٧ به نخست وزيری آمدم با اين شرايط که وزيران را برگزينم ، زندانيان سياسی همگی
آزاد شوند ، دستگاه ساواك برچيده شود ، بنياد پهلوی به دولت واگذار شود ،کمسيون شاهنشاهي منحل و تكاليف آن
به دادگستری محول شود و از همه مهمتر شاه ايران را ترك گويد .
اين شرايط خواسته های تمام ملت ايران بود که ظرف يكماه صورت واقعيت يافت اما خمينی که برنامه ای تخريبی
داشت با همه کوشش من برای تدوين يك برنامه معقول و سالم با من کنار نيامد و با همكاری چند تن ازبازماندگان
خشك انديش دکتر محمد مصدق قدم در ميدان نهاد و ديديم که چه ها کرد ."
این کلمات بخش های پایانی زندگینامه ایست که زنده یاد شاهپور بختیار از خود به جا گذاشته است.
هرچه گشتم از سخنان مصاحبه کننده ی ایران تریبون، مصاحبه ای که در اوائل دهه شصت با دکتر شاپور بختیار انجام شده است، برای وصف زنده یاد بختیار نیافتم

رو در روي مردي نشسته ام كه بار سي سال مبارزه صادقانه را بر دوش دارد. مردي كه آرامش ‌‌‍، مهرباني و نجابت و تصميم و اراده را در هر شيار چهره او ميتوان ديد . مردي كه در حوادث خونين كشورمان دل به دريا زد و دشوار ترين وظائف را با شجاعت هر چه تمام تر پذيرفت. مردي كه يكه و تنها دربرابر هجوم خميني ايستاد و به او نه گفت. مردي كه خميني و رژيم او را همواره يك صفر بزرگ و يك پرانتز سياه دانست. مردي كه متاسفانه بسيار دیر آمد و صداي او را ، صداي حق او را ديگر نشنيدند . او بود كه به مردم ايران هشدار داد كه بيگانگاني در قالب مردان روحاني به ايران مي تازند، به هوش باشيد. او بود كه دين و سياسيت را از هم جدا دانست و گفت: كه مردان ديني هرگز نمي توانند به كار سياسيت بپردازند. او بود كه هرگز در برابر هجوم اين بيگانگان ، در برابر هجوم ارتجاع سياه سر فرود نياورد و نعظيم نكرد، دست نيوسيد ، تملق نگفت و سنگر خويش را دفاع از ميهن و دفاع از پرچم مقدس ايران و دفاع از تماميت ارضي ايران بود را ترك نكرد .

شاهپور بختیار فرصت تاریخی ملت ایران بود که از دست رفت...

نوزدهمین سالگرد ایشان گرامی باد.

۱ نظر:

پویا گفت...

یک چیزی که به شدت راجع به نخبگان ایران اذیتم میکنه نحوه مرگشون هست،آدمیزاد به مملکتش خدمت کنه آخرش هم مث امیرکبیر و بختیار و فروهر و... بمیره