۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

تاملی بر فاز دوم انقلاب فرهنگی

بعد از اشغال سفارت امریکا توسط افرادی زیر عنوان دانشجویان خط امام که از حمایت اکثریت اعضای دفتر تحکیم وحدت برخوردار بودند، گروهی از اعضای دفتر تحکیم وحدت که مخالف این عمل بودند، تصمیم به اقدامی در جهت حفظ موازنه¬ی قدرت بین طیف های درونی دفتر تحکیم وحدت شدند. دو تن از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت رهبران این طیف اقلیت بودند، احمدی نژاد و سیدنژاد. اقدام آنها حمایت همه جانبه از طرح انقلاب فرهنگی بود که نهایتا اجرا هم شد.
سیدنژاد بعدها تغییر موضع داد و حمایت خود از انقلاب فرهنگی را اشتباه دانسته بود. اما هیچگاه در مواضع انقلابی و رادیکال احمدی نژاد تغییری حاصل نشد. چنانچه ایشان همچنان هم معتقد به حرکات انقلابی است. ایشان که در زمان عضویت در دفتر تحکیم وحدت تمام تلاش خود را برای اجرایی شدن انقلاب فرهنگی بکار بست، با مقدمه ای که گفته شد (پافشاری بر مواضع انقلابی) چطور ممکن است حال که در مسند ریاست جمهوری نشسته است در عملی کردن فاز دوم انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها مشتاق نباشد!؟
در مقایسه این دو جریان ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1- احمدی نژاد عضو تحکیم زمانی طرح مورد نظرش اجرا شد که مردم هنوز روحیه انقلابی داشتند و از طرح های این چنینی به نام پاکسازی عوامل بیگانه وغیرمسلمان و... استقبال می کردند، اما در زمان احمدی نژاد رئیس جمهور مردم دیگر روحیات انقلابی ندارند، اعتماد به دولت بسیار پایین است و همراهی با آن بسار پایین تر. جو حاکم بر جامعه به هیچ وجه همراهی با دولت و چه بسا نظام را هم نشان نمیدهند.
2- در سالهای دور گرچه دانشجویان مارکسیست و لیبرال و... در دانشگاه ها حظوری پر اثر داشتنداما دانشجویان اسلام گرا هم حضوری چشم گیرتر داشتند هم از اثرگذاری بیشتری برخوردار بودند.اما امروزه با در نظر گرفتن جو غالب سکولار در دانشگاه ها می بینیم که دانشجویان اصولگرا یا انقلابی یا ارزشی بسیار کم هستند، بسیار کمتر از آنکه بتوانند در جریان دانشجویی نقش عمده ای را ایفا کنند. اگر حمایت های بسیار وسیع مالی و معنوی نهادهایی مانند سپاه پاسداران هم نبود، این نقش بسیار اندک را هم نمیتوانستند داشته باشند.
3- علی رغم پاکسازی بسیار گسترده اساتید دانشگاه ها در سال های انقلاب فرهنگی و جایگزینی اساتید متعهد به جای آنها، باز شاهد هستیم همان اساتید متعهد دیروز اساتید سکولار امروز را تشکیل می دهند. سوال این است با این مسئله میخواهند چه بکنند؟ میخواهند تجربه ی آزموده را باز بیازمایند؟بار دیگر استاد متعهد وارد کنند و خروجی سکولار بدهند؟ مگر نه اینکه تمام اساتید از فیلترهای متعدد جمهوری اسلامی گذشته اند؟
4- فضای اداری دانشگاه ها هم اگرچه اندک اما در جریانات نقش دارند. امروز امروزه فضای اداری دانشگاه به واسطه عدم رضایت مالی و مشکلات اقتصادی کارمندان به نفع دولت نیست. در واقع می توان اینگونه تحلیل کرد نیازهای کارمندان با خواست های دولت همخوانی ندارد. این در حالی است که در فضای انقلابی این همخوانی وجود داشت.
5- اما مهم ترین نکته در باب فضای دانشگاهی است، همانند خوابگاه ها. تجربه چند سال گذشته در تعطیل بودن انجمن های اسلامی دانشجویی و در راس آن دفتر تحکیم وحدت طیف علامه (البته تعطیلی به شکل قانونی) نشان داده است، فضاهای مباحثه و میتینگ های سیاسی گرچه گرفته شده است اما مباحث پایان نیافته و بطور گسترده در خوابگاه ها و دیگر محیط های دانشجویی جاری است. این به این معنی است که تفکر به هر شکلی در دانشگاه ها ادامه میابد.
برآیند نکاتی که ذکر آن رفت را می توان اینگونه تحلیل کرد که تقریبا هیچ یک از عوامل لازم برای اجرای انقلاب فرهنگی –غیر از اراده حاکمیت- در حال حاضر در جامعه و جامعه دانشگاهی فراهم نیست. تحلیل نگارنده این است که اجرای فاز دوم انقلاب فرهنگی با هر عنوانی مانند اسلامی کردن علوم انسانی، اسلامی کردن دانشگاه ها و... محکوم به شکست است.البته نباید فراموش کرد که اقدامات حاکمیت قطعا ضربات سنگینی را به پیکره¬ی دانشگاه وارد خواهد کرد، اما موفق نخواهند شد دانشگاه را به عقب برگردانند. این وقایع حتما باعث حرکت کند یا توقف حرکت رو به جلوی دانشگاه خواهد شد (که البته عدم پیشرفت خود نوعی پسرفت است). اما به شکلی که در حاکمیت ارتجاع وجود دارد را در دانشگاه شاهد نخواهیم بود.

۲ نظر:

بنیامین گفت...

تحلیل خوبی بود مهدی. ای ول حال کردم

پویا گفت...

ای نامرد،به من خبر ندادی و بلاگ زدی؟
به نظر میرسه این حرکتها یک جور فرافکنی هست،وقتی که دولتی میفهمه جایگاهی در جامعه نداره با حرکتهای رادیکال سعی میکنه جو روانی درست کنه.مثل تک حزبی کردن ایران
میای کامنت میگذاری حداقل آدرس وبت را درست بنویس مهدی جونم.